۲۴ مهر، ۱۳۹۴

هنر آدم فروشی! یادداشتی از مسعود

هنر آدم فروشی! یادداشتی از مسعود

از یک آقای زرنگ پرسیدند، شغل شما چیه؟
گفت اسمش بَده، اما پولش خیلی خوبه! آری، امروزه آدمفروشی یکی از شغلهای پر درآمد است. بدین جهت آدمفروشی یکی از شغلهای اصلی آنهایی ست که دست بالا دارند و با آن آقایون بالایی ها می پَرند و کالاهای اساسی خودشان را فقط با آنها در میان می گذارند.
ما قبلن در مقاله ی قبلی گفته بودیم*
هر آنکه با چراغ آید، گزیده تر بَرد بالا، آنان شیشه های مغازه مروارید و طلاجات را در روز روشن می شکنند تا نشان دهند که دُزد بُرده! این در حالی است که کار خودشان بوده و برای عوامفریبی توده ها اینکار را می کنند و در روز روشن با توافقی قبلی به «بی بی سی» تلفن می زنند و برای فروش کالای منقرض خود و برای فخر فروشی از هیچ خیانتی روی برگردان نیستند.
شاید خیلی ها بدانند ویا ندانند!
برای عناصر خودفروش هیچ فرمول ساده ای برای کشف و پیشرفت وجود ندارد، گویا دنیای دیجیتال و مجازی نیز مزید برعلت شده و دنیای این جماعت را پر رونق تر هم کرده...
در دنیای امروز هیچ چیز، جای خود قرار نگرفته...
در جایی که مبارزات واقعی جمعی/ شورایی بفراموشی سپرده شده است، ضد انقلاب جای انقلاب نشسته و مرزهای انقلابی/ضد انقلابی مخدوش شده است. درست در این مقطع حساس، دوستان بی وفا «مارکسیست- لنینیست» به تریبون های بورژوازی پناه برده اند. البته این اتفاق میمون "بی بی سی" خلق الساعه نبوده... کماکان قدرت در سایه، قدرت پنهان ومافیای قدرت، همواره اما خیلی پیچیده با این جماعت رابطه ی پنهان داشته. چرا که اکثر این جماعت استخوان پُوکیده و در مرحله ای حساس به داد همدیگرمیرسند.
ناگفته نماند که اجزا و عناصر این جمعیت از استاد دانشگاه گرفته  از فرماسیونها تا دربازکُن اداره جات، در مجموع باشعور و هم بیشعورند، البته که بیشعوری یک مریضی است!
حدود 5 یا 6 قرن پیش ، قبل از اینکه دولتها تام الاختیار در کنار سرمایه قرار نگرفته بودند، اشرافیت فئودال برای خود پرنسیپی کاذب قائل بود. برای مثال پودر مروارید را سالاد می کردند و می خوردند، چرا که ارزش واقعی کالای موجود را نمی دانستند. کالایی که کارگران و زحمتکشان ساعتها، سالها برای کشف و بوجود آوردن آن سنگهای گرانبها شلاق خوردند.
حال در اوضاع کنونی وضعیت فرق کرده و حرکت سرمایه بدون آدم فروشهای هزار چهره بیشتر مورد احتیاج است.
حاکمیت مُرده ها چگونه ظهور کرد؟
وقتی که انسانها بخصوص طبقه ی کارگر مستقیمن در تولید اجتماعی نقش اساسی را دارند و با تولید و بازتولید بطور شبانه روزی وضعیتی را بوجود آورده که هر روز از هویت واقعی اجتماعی خود فاصله گرفته و خود را بفراموشی سپرده و بقولی از خود بیگانه شده، بدین جهت سرمایه بی صاحب "سرمایه مُرده" محسوب میشود و در بازتولید مجدد پول و سرمایه آنچنان در جامعه تقسیم کار مطلق بوجود می آمد. نه تنها بشریت را نابود، بلکه بدنبال آن بربریت مطلق را ابدی می کند.
کسی و یا کسانیکه صاحب ارزش نیروی کارشان نباشند، دیگران هرگز نمی توانند بعنوان میانجی و مُنجی عمل کنند.
سرمایه ی مُرده، حاکمیت مُرده میطلبد. مُرده ها خوب زبان همدیگر را میفهمند. تاریخ اجتماعی / سیاسی جنبش بالا رابطه ی دیرینه با هم دارند. در این میان احزاب، سازمانها و شخصیتها، همانطور که در بالا اشاره کردم، رابطه ای بسیار پیچیده با قدرت پنهان دارند. شاید در این میانجیگری بطور تاکتیکی سود می برند ولی از نظری استراتژی قربانی می شوند.
انقلاب کبیر فرانسه گویای این واقعیت است. آنچه از خود باقی گذاشتند، سرکوب طبقه ی کارگر و زحمتکشان و خود در خلوت بیمقدار سرمایه قربانی شدند.
از مطلب کمی دور شدیم.
همانطور که همه میدانید، خاورمیانه در آتش برپا شده می سوزد. مُرده ها به پاخاستند. همراه و هم گام از نظر تاریخی وظیفه ی ناتمام خود را با هماهنگی انجام می دهند.
خمینی در ایران، کمال آتاترک در ترکیه، محمد علی جناح در پاکستان، حیدرعلی اف در آذربایجان و داعش در سوریه، در همدلی با دمکراسی بورژوازی غرب در نابود کردن جامعه ی انسانی هم پیمانند.
سگان گله با گرگ همدستند
وفا در سیرت گفتار می چسبد
هنوز به این باور دارم که هنر خواندن و نوشتن در جای خود، حال و هوا و صفای خویش را دارد. خواندن و نوشتن در هر ایدئولوژی مورد قبول قرار گرفته و از آنجایی که ما به ایدئولوژی ای باورنداریم، کار ما را صد چندان سختتر می کند.
هنری که با تبلیغ مصرفی کوتاه مدت که ازشرافت انسانی برخوردار نیست، در صورت عدم مصرف در جامعه از نظرها پنهان و به دور انداخته می شود و بدنبال آن بورژوازی با انکار جنبه ی ایدئولوژی تبلیغاتی به مثابه یک نیاز در جامعه پا به عرصه ی جهانی گذاشته و تمامی مرزهای جغرافیایی را درنوردیده و تحت نام "گلوبالیزاسیون" و با ایدئولوژی فاشیستی و با همگامی با جنبش توده ای در هر کجا که دلش بخواهد و با فرماندهی سرمایه ی جهانی و با حاکمیت مُردگان، به اهداف نهایی خود یعنی نابودی انسان و انسانیت، محیط زیست و... ادامه خواهد داد. فاشیسم اساسی ترین تکیه گاه خود که  "جنبش توده ای" ست، معطوف میکند. توجه کنید، میلیاردها انسان در کُما زندگی می کنند. طرفداران ضد جنگ محیط زیست، سبزها فقط شعار میدهند. معنی و مفهوم شعار دادن یعنی عمل نکردن.
اکثریت مطلق جامعه ی جهانی در مصرفگرایی و گرسنگی با اختلافات کم و زیاد، چه آگاهانه و چه نا آگاهانه، علیه یکدرصد کارگران جدی، جبهه گرفته اند.
قدرت پنهان و قدرت سایه جامعه ی جهانی، با تزریق بیهوشی به انسانها، خود در آرامش کامل بسر می برند.
پیروز باشید.
1 اکتبر 2015
برای خواندن در منبع روی تیترها کلیک کنیم.

رزا: ویدئوی زیر از گروه راک -آخرین انترناسیونال- ترانه ی "کارگران جهان- اتحاد! "
تقدیم به همه و بخصوص رفیق بهروز سرفراز که دلم برایش خیلی تنگ شده...

برای خواندن متن ترانه روی اینجا کلیک کنیم.
THE LAST INTERNATIONALE | WORKERS OF THE WORLD- UNITE!





Workers of the World- Unite!
Directed by Jared Sagal (Rockerazzi Films)
Lyrics (Edgey/Delila)


Key:C#m
Capo 4

Am..
Am..............C.........Am
I come from East Virginia
...................C
Where I was born
.........Em........Am
In an old back shed
Am..........C.......
My father moved us
.....Am..........
To new Orleans
......................C
Where he was forced
.....Em ......Am
To use his hands
Am
Then late one night
.........C..............Am
They took him away from us
...................C
Because he learned
Em.............Am
To use his head
Am
My mother cried
C................Am
When the judge said "life"
C
The union
Em..............Am
Was his only crime
Am.................C
I'm still told to leave it
Am
All behind
.................C............Em
I spent my whole life on
Am
A picket line....

Screaming,

(Chorus)
C.............F
Workers Unite
C.......................G
Don't give up the fight
C.......................F.......C
Workers of the world- unite.
G...............Am
Unite!

At my old age
I'm still working as a slave
The bosses work you
To your grave

They claim to be
Like common folk
They packed their bags
When the levees broke

For five long days
I watched the waters rise
I was forgotten
And left to die

I've got no country
I've got no home
Or no one
To call my own

I'm driftin' back
To East Virginia
I'm going back to that ol'
Dark shed

I remember
What my father said
When he was waiting
On line for bread...

۱۹ نظر:

ناشناس گفت...

merci rosa xaste nebashi mozik ra gosh kardam xili ali bod omid ast ye roz karegeran jehan motehed shavid jasho karegeran jehan engelab konid beshine

RosaArchiv گفت...

خواهش میکنم ممنون از مقاله
پایدار باشید

ناشناس گفت...

سلام ٬ اول ازهمه کلی از روزا معذرت می خواهم که مدت زیادی است که او را بی خبر از خودم گذاشتم ٬من هر شب وپت را باز میکنم و میبینم که مطلبی جدید گذاشتی و ذزدکی از حالت با خبر میشم ولی من نامهربان حتی سلامی هم نمیدم امیدوارم مرا ببخشی دوست و رفیق عزیزم کار و مشکلات زندگی واقغأ خسته ام میکند مطالب وب شما را در مابیلام تلفن ظبط میکنم وهر وقت فرصت کردم سر کار میخونم و همیشه ازشما با خبرم رفیق مهربانم از آوازقشنگ گارگران متحد شوید متشکرم ٬ متحد شدن تلاش هر روز من است سر کار ٬شاید ندونی اما اولین کسی که مرا با افکار زیبای آنارکوفمنیست اشنا کرد شما پودید و مرا کمک کرد که خودم را بیشتروبیشتر بشناسم وخود را تصحی کنم و صد در صد گیاهخوارباشم و با افکار آنارشیسم مرا آشنا کردی٬ هیچ وقت فراموشت نخواهم کرد و همیشه با اینکه دور هستم با تو هستم از دور دستت را میفشارم موفق و پیروز باشی۰
و اما شما مسعود جان از شما هشیاری و اعتماد نکردن به هواداران قلابی کارگران را یاد گرفتم در مورد مقاله ات په قول معرف از ته قلبم گفتی و اما ادم فروشی هنر نیست پلکه جنایت است ٬ هنر جای خود دارد ٬ولی چنان که میدانید آدم فروشان تو محیط کارهم خیلی وقت است رخنه کردند ویا آنها را جا سازی کردنْ دوست خوبم دستت را از دور میفشارم موفق و پیروز باشی۰
و اما دوست ناشناس ما کارگران جهان اگرپتونیم با هم متحد شویم تو این جهان په قول ترکها قراشمیش خیلی است ٬انقلاپ را په مردم واگذار میکنیم پیروز باشید۰
پهروز سرفراز

ناشناس گفت...

مرا میبخشید از اینکه اسمم را اشتباهان با پ نوشتم

ناشناس گفت...

حال فهمیدم عینکم را نگذاشته بودم هی پ را به جای ب تایپ میکردم عذر میخوام دوباره چه کنیم پیری دیگه ! من که کلی با این تایپ کردم خندیدم خوش باشید۰

Rosa گفت...

سلام بهروز جان
راستش کمک و همیاری دو طرفه بود. و من هم یاد گرفتم همه ی مردان بیولوژیک را یکسره در کشوی "بدها" نگذارم که این میان جای درخشندگان شفافی به مانند شما و تصویرتان درست بروی میز کارم هست. راستش پس از شنیدن ترانه، بشدت دلم برایتان تنگ شد و اینکه شاید گُمتان کرده باشم، غمگینم کرد. خوشحالم که گیاهخوارید و ادامه دادید. تقریبن مطمئن بودم قلب مهربان شما که برای انسانیت اینهمه جا دارد، گوشه ای هم برای حیوانات باز کند. اینکه همدیگر را علیرغم دوری و سرعت زندگی روزمره داریم، بینهایت شادم. دستان بزرگتان را صمیمانه میفشارم. چهره ی نازنینتان را در اکثر فعالین کارگری یافته ام و در تلاشم تا قدمهایم را با قدم هایتان هماهنگ کنم.
بیاییم آنقدر زنده بمانیم تا در در میدان آزادی در آغوشتان و آغوش مردم تشنه ی آزادی با سرود بلا چاوو برقصیم.
بدون شک تا آخر زندگی در افکار و فعالیت من جای ویژه ای خواهید داشت. گفتن ندارد خودتان میدانید، دوست فراموش نشدنی...
همچنان سر افراز
و پایدار باشید

Rosa گفت...

بهروز جان باز خوبه که مثل مسعود تُرکی نمینویسید!
مجبوریم فارنگلیسی که نه آذرانگلیسی بخوانیم!
:-)

Rosa گفت...

به مسعود
مسعود جان در مورد م. رازی این متن را که از طرف رفقای تروتسکیست ایشان هست جالب بود و لینکش را در زیر میگذارم.

شهرفرنگ دنیای مجازی اینترنت‏

چندی پیش رفیق نازنینی ایمیلی فرستاد و پارگراف اول مطلبی و آدرس صفحه اینترنتی حاوی آن مطلب را برایم فرستاد و ‏نظر مرا درباره مطالب مندرج در آن صفحه و اصولا در مورد کل سایت پرسید. من که از وجود آن سایت و آن مطلب ‏اطلاع نداشتم نظر خود را به بعد از خواندن آن مطلب و مرور کل سایت موکول کردم. آشنایی من با این رفیق به خاطر ‏همکاری های سیاسی مشترک مان بود که شروعش به سال ها قبل ازانقلاب ۱۳۵۷ برمی گردد. زندان رفتنش در ایران و سال ها ‏دراز پناهندگی سیاسی مان در اروپا تزلزلی در این رابطه سیاسی و شخصی به وجود نیاورد. علی رغم همه مشغولیات ‏دیگر فرصتی دست و پا کردم تا به وعده ای که به او داده بودم وفا کنم و مطلب ناکامل زیر را با تاخیر فراهم کردم.‏‏‏



سیروس نازنین ‏‏‏‏

من مطلبی که آدرس اش را فرستاده بودی ( اتوبیوگرافی "مازیار رازی" ) خواندم و از سر کنجکاوی نگاهی سریع به عناوین ‏بقیه مطالب سایت انداختم. در بدو امر تصمیم نداشتم واکنشی بدان نشان دهم، چرا که به لحاظ سیاسی مازیار رازی در جنبش ‏چپ ایران نسل انقلاب چهره ناشناسی است و خودت خوب می دانی که نزد کسانی که با او آشنایی سیاسی دارند به ویژه ‏اعضای "حزب کارگران سوسیالیت" سابق پیشینه چندان خوشنامی ندارد و او را طرد کرده اند. اما آن چه که مرا به نوشتن ‏این یادداشت ترغیب کرد این بود که رفقای دیگری هم بودند که مدت ها از پخش مطالب نادرست سیاسی در رابطه با "حزب ‏کارگران سوسیالیت" از جانب این فرد آگاه بودند و اصرار آنان در روشن شدن واقعیت ها مشوق اصلی من در نوشتن این ‏یادداشت توضیحی بوده است.‏

حتما تو هم با من موافقی که "تنها حقیقت انقلابی است". پس هرآن چه که حقیقت نباشد اگر ضدانقلابی نباشد حتما غیرانقلابی ‏است. وظیفه یک انقلابی در هر شرایطی بیان حقیقت است و هیچ دستآویزی نه تنها بیان دروغ بلکه کتمان حقیقت را توجیه ‏نمی کند. تاریخچه کمونیست های صادقی که به بهانه گزگ ندادن به دست دشمن طبقاتی به توجیه استالینیزم و جنایاتش ‏پرداختند را امروزه با آن آشنا هستیم. بشریت بهای بسیار سنگینی برایش پرداخته و هنوز هم می پردازد. این مقدمه را برای ‏این نوشتم که بدانی نکاتی که در سطور پایین بدان ها اشاره خواهم کرد نه از سر دادخواهی فردی از سوی خودم و یا به ‏وکالت از جانب دیگر نویسندگان علیه " دزدی ادبی" است، بلکه مبارزه علیه یکی از زشت ترین نحوه "پیش برد مبازره ‏طبقاتی" یعنی دزدی ادبی" از نوع انقلابی اش است. هدف هیچگاه وسیله را توجیه نمی کند. می دانم که با یادآوری این فرد ‏و اعمالش احتمالا کابوس هایی که شب ها در زندان به سراغت می آمد را برایت زنده خواهم کرد، اما این بار تو خود ‏خواسته ای در حالی که سی دو سال پیش عامل اش کسی بود که امروزه بر خود "مازیار رازی" نام نهاده است.‏

پس از این مقدمه کوتاه حال نگاهی به پاره از نکاتی مندرج در ( اتوبیوگرافی "مازیار رازی" ) بیافکنیم. برای آن که به نکات ‏اصلی برسیم ما بررسی این شرح زندگی که به قلم خودش است را از آخر شروع می کنیم، چرا که در مقابل لاف زنی های ‏بیمارگونه و سراپا نادرست بخش آغازین مطلب، نیمه دوم مطلب نکاتی را مطرح می کند که می توان مستندانه آن ها را ‏مورد بررسی قرار داد.‏

.............

www.hks-iran.org/sepehr/kaleidoscope.html

ناشناس گفت...

Merci xili Ali bod hastan kesani ke M-razi ra bishter mishenasan va hata beraye avalin bar sal 1992nmoteham be duzdi adabi va shaxsi kardae

ناشناس گفت...

behroz jan salam to hergez faramosh nemishI ager ke gayeb bashi tela hata ager zire xak pinhan bashe baz ager pida konid esmesh tela ast hij teghyiri dar esl nemikone to azon jensi refigh rasti kami hesodim shod ke chegaa der rosa to ra dustete dare ve bearat pici baz mikone looool shoxi mikonam to vagean estegage in sefad hasti rasti yadash bexir sohbehe zoud to garaj ba ham kapital mixondim.... xob Berim sar asl matla to durost migi honar do sar dared honare porjvazi ;honare ensaniyat ke beraye hauste ensani mobarek mikone are in ha in jamaet xiyant ve jenayat dar xag karegaran va zahmat kesane anjam Midanim in sefat adamforoshane pioz bashid be omid didar

Rosa گفت...

علی نجاتی بعد از ظهر امروز آزاد شد

علی نجاتی از اعضای هیات مدیره سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه پس از 34 روز بازداشت، ساعت 4 بعد از ظهر امروز با قرار وثیقه یکصد میلیون تومانی آزاد شد. به علی نجاتی اتهام تبلیغ علیه نظام و ارتباط با معاندین نظام زده شده است. وی نیمه شب روز 24 شهریور ماه در منزل خود بازداشت شده بود.
علی نماینده شایسته و سازش ناپذیر کارگران نیشکر هفت تپه و از فعالین خوشنام جنبش کارگری ایران است که هیچ جرمی جز دفاع از حقوق خود و همکارانش مرتکب نشده است. سیاست وارد کردن اتهامات امنیتی به فعالین کارگری و کارگران عضو تشکلها و نهادهای مستقل کارگری، تعقیب قضائی و محکوم کردن آنان به زندانهای طویل المدت سالهاست ادامه دارد، اما اعمال چنین سیاستهایی نه تنها کارگران ایران را برای دست یابی به حقوق انسانی شان وادار به عقب نشینی نکرده است بلکه همانگونه که شاهدیم هر روزه بر دامنه اعتراضات و اعتصابات کارگری افزوده می شود.
اتحادیه آزاد کارگران ایران با ابراز مسرت از آزادی علی نجاتی، خواهان رفع اتهام از این فعال کارگری، آزادی کلیه کارگران و معلمان زندانی، لغو احکام صادره بر علیه فعالین کارگری و جنبش اعتراضی معلمان و منع تعقیب قضائی آنان است و بدینوسیله بر حقوق بدیهی و خدشه ناپذیر کارگران و معلمان و دیگر زحمتکشان ایران برای برپائی تشکلهای مستقل، آزادی تجمع، اعتصاب و آزادی سازماندهی اعتراضات سراسری کارگری پای می فشارد.
اتحادیه آزاد کارگران ایران – 26 مهر ماه 1394

Rosa گفت...

خوب شد که علی نجاتی آزاد شد.
اگر در زندان بقتل میرسید، م. رازی او را هم عضو کمیته ی اقدام کارگری و تروتسکیست جا میزد و علیرضا بیانی هم میرفت پُشت میکروفون که علی آمد خانه ی من و زیرشواری گرفت و گفت: رفیق خیلی حرف داریم...!!!
من آزادی علی نجاتی را به رفقای فرقه ی تروتسکی م. رازی تسلیت گفته، رفقا غم آخرتان باشد!
همزمان تبریک به دوستداران علی برای آزادیش:)

Rosa گفت...


رزا: م. رازی و تروتسکیستهای هوادارش بمانندعلیرضا بیانی کمپین کثیفی براه انداخته اند که "میراث شاهرخ زمانی" تروتسکی است!
از آنجایی که م. رازی پس از پاکسازی و به انشعاب کشیدن گروهش تنها شده و با حضور در برنامه های بی بی سی قصد یارگیری جدید دارد، همزمان میخواهد از مرگ و قتل کارگران برای فرقه اش ماهی گیری کند، می بایست افشا شود. برای جنبش اعتراضی کارگران فرقی ندارد, شاهرخ زمانی به کدام گرایش تعلق داشت. رژیم اسلامی هیچگونه مشروعیتی ندارد حتی استالینیستها را بزندان انداخته، بتدریج نابود کند. هنوز کفن شاهرخ در خاک نرفته بروی قبرش جنگ فرقه ای شروع شده. چه کسی از فرقه گرایی که م. رازی و یارانش براه انداخته اند سود خواهد برد؟
مهم افشای متد رژیم است که فعالان کارگری با گرایشات مختلف را به مرگ تدریجی محکوم کرده. رفتار سیاسی گروه م. رازی در جهت سیاستهای بی بی سی «تفرقه بینداز و حکومت کن» است. سیم میکروفونهای جلوی دهان علیرضا بیانی را قطع کنیم. رژیم اسلامی باعث قتل و مرگ شاهرخها است. چه فرقی می کند که فعالین کارگری زمانی لنینیست/استالینیست/تروتسکیست... بوده اند؟ مهم تنها این است که فعالین اصولن آزادی بیان ندارند و به محض درخواست تشکل و پرداخت حقوق شان روانه ی زندان می شوند و هم اکنون بسیاری از اینها حتی بیمار و فرتوت بمانند محمود صالحی محکوم به سالها زندانند. حمایت از اینها بدلیل گرایش سیاسی شان نیست. و این را گروههایی بمانند م. رازی هرگز درک نخواهند کرد...
مقاله ی فردی از کمیته ی دفاع شاهرخ زمانی (محمد اشرفی) تاکنون یکی از مستدل ترین موضع گیری ها علیه گروه تروتسکیستهای بی بی سی نشین میباشد.

جدال بین محمد اشرفی و گرایش مارکسیست های انقلابی
http://www.ofros.com/etelayee/ashrafi_cherame.htm

آیا مارکسیست های " انقلابی" در عمل و گفتار صداقت دارند؟
....
اینجا که علیرضا بیانی در سخنرانی گفت شاهرخ با یکی از دوستانش آمدند خانه من و شاهرخ گفت بیرجامه بده که صحبت زیادی داریم ، من با شنیدن این گفته تعجب کردم که علیرضا چرا از گفتن اسم دوست شاهرخ که خود من بودم صرف نظر کرده است من که در ایران نیستم برایم خطر ناک باشد در زمان، این سخنرانی هنوز موچ این گرایش باز نشده بود بنا براین من فقط تعجب کردم

محمد اشرفی

همچنین مطالب انقلاب سرخ نشریه جبهه واحد کارگری و همچنین مطالب نشریه همبستگی کارگری را مطالعه نمایند تعدادی از مطالب این دو نشریه نوشته های شاهرخ زمانی هستند بخصوص نقدی که در دو شماره انقلاب سرخ به تروتسکی است متعلق به شاهرخ زمانی است و جالب است بدانید درست زمانی را که مازیار رازی مدت ارتباط شاهرخ با علیرضا بیان می کند تا شاهرخ را جزء روابط کمیته اقدام کارگری قلمداد کند در همان زمان شاهرخ مشغول انتشار انقلاب سرخ است.
محمد اشرفی

Rosa گفت...

behroz jan salam to hergez faramosh nemishI ager ke gayeb bashi tela hata ager zire xak pinhan bashe baz ager pida konid esmesh tela ast hij teghyiri dar esl nemikone to azon jensi refigh rasti kami hesodim shod ke chegaa der rosa to ra dustete dare ve bearat pici baz mikone looool shoxi mikonam to vagean estegage in sefad hasti rasti yadash bexir sohbehe zoud to garaj ba ham kapital mixondim.... xob Berim sar asl matla to durost migi honar do sar dared honare porjvazi ;honare ensaniyat ke beraye hauste ensani mobarek mikone are in ha in jamaet xiyant ve jenayat dar xag karegaran va zahmat kesane anjam Midanim in sefat adamforoshane pioz bashid be omid didar
کامنت مسعود
بهروز جان سلام
تو هرگز فراموش نمی شی، حتی اگر غیب بشی. بمانند طلا که حتی اگر زیر خاک پنهان باشه،باز اگر پیدایش کنیم باز نامش طلا است. و هیچ تفاوتی در اصلش نمیکند. و تو نیز بهروز جان از همین جنس رفیقی.
کمی حسودیم شد که چرا رزا تو را دوست داشته و برات پپسی باز میکنه! لول
شوخی می کنم.تو واقعن استحقاقش را داری...
راستی یادش به خیر که صبح های زود در گاراژ با هم کاپیتال می خواندیم...
خوب برویم سر اصل مطلب. تو درست میگویی و هنر دو سر داره، هنر بورژوازی و هنر انسانیت که برای هستی انسانی مبارزه میکنه. آره، این صفت این جماعت خیانت و جنایت که در حق کارگران و زحمتکشان انجام میدهند، را بهش آدمفروشی میگوییم.
پیروز باشید و به امید دیدار
----------
ترجمه و تلخیص از رزا!

ناشناس گفت...

Salam rosa in sonnat to jonbesh garegari bode va xahed vod exraje bakonin az binnolmalal betevesoud Marx ve shoreka.... yarkeshi Morde peresti piroz bashi

ناشناس گفت...

سلام‌‌ مسعود جان می بخشی دیر جواب میدم، مرسی از لطف شما، مرا شرمنده میکنی لیاقت این همه تعریف را ندارم، و اما تشکراز شما روزا جان برای ترجمه ، شش هفت سالی پیش زمانی که م ۰ رازی اطاق پالتاک باز میکرد مدتی تو اطاقش میرفتم و از طرف همکارش از من درخواست همکاری شد ،بعد از مدتی در مورد م۰رازی از کسی که تو انگلیس زندگی میکرد تحقیق کردم گفت که م۰رازی خودش گارگران را استثمار میکنه وماشیین ب ام دبلیو میرونه گفتم جدی میگی گفت آره ،گفت اگرپرسید کی گفته می تونی بگی که من گفتم ،من این موضوع را با همکارش که تو اتاق با هم چت داشتم پرسیدم خیلی جدی موضع گرفت و گفت خوب چه عیبی داره در عوض به کارگران دیگر کمک میکنه، گفتم چطور میشه ازیک طرف استثمار میکنه از طرف دیگه کمک میکنه؟؟ به نظرم کمک به جیبش میکنه ، گفت اگر دوست نداری میتوانی همکاری نکنی، من هم گفتم موفق باشید۰بعد از چند روز دیگر همکار پهلوان پنبه دیگرش تو پال از من پرسید، کی بتو گفته این حرف هارا گفتم که فلانی گفته ،چیزی نگفت و رفت۰ روزا و مسعود جان خودتان این جور انسانها را بهتر میشناسید ،من چیز دیگری ازش نمیدانم ۰موفق و پیروز باشید،روزا جان مرسی از وبسات های کتابها که تو وب گذاشتی bhroz srfraz

Rosa گفت...

mer30 az info
man ham hamino sheniedam az M. Razi.
Sar Afraz 4 ever

ناشناس گفت...

bale duroste behroz jan Xoshbaxtane karegaran mobarez aga shodam dige be in sadegi gol nemixoran

ناشناس گفت...

ba salam mojedad behroz jan ye chiz mohemi ra faramosh karde bodam dar rabete ba honar bod zamani ke honar morde ast in jamaet shenaxteshode honare adam foroshi ra pisheye xod kardan bebaxshid ba pozesh