۲۳ شهریور، ۱۳۹۴

شاهرخ جرمش استقامت بی پایان بود! شاهرخ زما نی را در زندان زیر شکنجه های جسمی روحی و روانی کشتند ...

شاهرخ جرمش استقامت بی پایانی بود که در مقابل ظلم و ستم و بهره کشی طبقاتی داشت و اسرار جنایتکاران جمهوری اسلامی را با دید طبقاتی افشا می کرد، به طرز مشکوکی شاهرخ زمانی را کشتند! وانمود می کنند بر اثر سکته مرده است! در برخی اخبار می گویند سکته مغزی کرده است ولی در برخی اخبار اعلام کرده اند سکته قلبی بوده است! در حالی که دستان و دهان او خونی بوده و سرش متورم شده است! فعالین کارگری و تشکل ها و دوستان شاهرخ می خواهند کالبدشکافی شود تا علت یا علل مرگ شاهرخ مشخص شود ولی نزدیکان او به هر دلیلی شاید بر اثر تهدیدها نمی خواهند کالبدشکافی صورت بگیرد، با توجه به این که شاهرخ فعال کارگری و عضو سندیکای نقاشان و عضو کمیته پیگیری بوده و به دلیل فعالیت و مبارزات کارگری زندانی شده بود و همچنین به دلیل چنین مبارزه و استقامتی کشته شده است این حق طبقه کارگر و تشکل های کارگری است که بخواهند عضوی از آنها پس از کشته شدن کالبدشکافی شود.
در این راستا ما از تمامی تشکل ها و سازمان های مبارز کارگری و آزادیخواه می خواهیم جمهوری اسلامی را تحت فشار بگذارند تا تحت نظر تشکل های جهانی کارگری جسد شاهرخ زمانی کالبدشکافی شده علت واقعی مرگ این فرزند مبارز طبقه کارگر مشخص شود و بدون شک به هر دلیلی باشد مسئولیت مرگ شاهرخ به عهده جمهوری اسلامی و جنایتکاران حاکم است، در این راستا تمامی فعالین و انقلابیون حق دارند از جانب کمیته حمایت از شاهرخ زمانی به صورت نماینده از نهادها و تشکل ها بخواهند اقدامات لازم را به عمل آورند و همچنین شاهرخ را عضوی از آن خود بدانند و اعتراضاتی را سازماندهی کنند.
از تشکل های مستقل کارگری موجود در ایران می خواهیم نگذارند کشته شدن شاهرخ بدون هزینه برای جمهوری اسلامی باشد و این روال را ادامه بدهد، مرگ شاهرخ در ادامه کشته شدن افشین اسانلو، محسن دگمه چی، کرمی خیرآبادی، ستار بهشتی و ..... است! ما از تشکل های کارگری می خواهیم از هر طریق ممکن مرگ شاهرخ را به یک پرچم مبارزه برای خود تبدیل کنند و راه او را ادامه بدهند، خواسته های او مشخص بودند، ایجاد تشکل های مستقل کارگری، ایجاد فدراسیون سراسری، ایجاد سازمان سیاسی - انقلابی طبقه کارگر، برقراری حکومت دموکراتیک  شورائی  کارگران و .....
جمهوری اسلامی هیچ زندانی سیاسی و کارگری را آزاد نکرده است! بیشتر زندانیان را یا مستقیما کشته است و یا به بیماری های مختلف دچار کرده است که بر اثر بیماری های فوق غیر مستقیم کشته است و اگر به هر دلیلی زندانی را نتوانسته از این دو طریق بکشد با نقشه های پنهانی یا بر اثر ضرب و شتم و زیر شکنجه  کشته و مرگ او را بر اثر سکته یا چیز دیگری طبیعی جلوه داده است! شاهرخ بیمار نبود و بدن سالمی داشت و حتی در مقابل پارازیت های شدیدی که به دستور سران حکومت اسلامی در اطراف سالن دوازده زندان گوهردشت منتشر می شدند مقاوم بود، ما بارها در بیانیه های خود اعلام کردیم جمهوری اسلامی شرایطی را در زندان ایجاد کرده است که زندانیان در حالت مرگ تدریجی قرار دارند و امروز مسئولین زندان و سربازان گمنام نتوانستند مقاومت و مبارزات شاهرخ را تحمل کنند و او را به مرگ تدریجی برسانند بنا بر این به طرز مشکوکی او را زودتر کشتند!
جمهوری اسلامی، این حکومت جنایتکاران در سالگرد قتل عام ۱۳۶۷ زندانیان سیاسی شاهرخ زمانی مبارز راه آزادی و برابری و راه رهائی طبقه کارگر را به طرز مشکوک کشت! شاهرخ با تمام توان خود در راه ارتقاء مبارزات جنبش کارگری و جنبش کمونیستی تلاش کرد و تنها دارائی خودش را که جانش بود در این راه تقدیم مبارزات طبقه کارگر کرد و مانند اسلاف خودش همچون کمونارد ها و مبارزانی فداکار و شجاع در طول تاریخ و به خصوص مبارزان و انقلابیونی که در دهه شصت با قامتی راست در مقابل ارتجاع اسلامی ایستادند و قتل عام شدند اما زانو نزدند شاهرخ نیز در مقابل انواع مختلف شکنجه گران جمهوری اسلامی از سپاهی و امنیتی  گرفته تا سربازان گمنام مولتی میلیاردرهای روحانی - نظامی و کل نظام اسلامی دزد و اختلاس گر ایستاد و زانو نزد و در راه آرمان های طبقه کارگر جانش را فدا کرد تا مشعل فروزان دیگری در راه دستیابی کارگران به مطالباتشان و برقراری حکومت کارگری باشد.
مرگ شاهرخ را ضایعه ای برای جنبش کارگری و جنبش انقلابی می دانیم و این ضایعه را به کارگران و انقلابیون ایران و جهان تسلیت می گوئیم و اعلام می داریم: شاهرخ شجاع و فداکار، شاهرخ عزیزم، ما همه می خواهیم چون تو سربلند باشیم و می خواهیم راه تو و رفقایت را که از جان خود دریغ نکردید ادامه بدهیم، ما از تشکل ها و فعالین کارگری و انقلابی داخل و خارج می خواهیم مراسم گسترده ای برای گرامیداشت شاهرخ و افشای جنایتکاران جمهوری اسلامی برگزار کنند، ما از تشکل های جهانی کارگران می خواهیم برای کالبدشکافی شاهرخ فعالیت کنند.
پیش بسوی ایجاد فدراسیون سراسری کارگران
منبع کمیته حمایت از شاهرخ زمانی

آخرین فیلم از سخنان زندانی سیاسی شاهرخ زمانی پیش ازاینکه بدست دژخیمان در زندان گوهردشت کرج به شهادت برسد. مراسم روز جهانی کارگر در تاریخ 94/2/9 ساعت 9 شب، توسط زندانیان سیاسی بند 12 زندان رجایی شهربرگزار گردید. زندانیان سیاسی این نشست را با یک دقیقه سکوت به پاس مبارزات کارگران و معلمان و با یاد جانباختگان راه ازادی آغاز کردند.در این نشست زندانیان از تاریخ شکل گیری جنبش کارگری سخن به میان آوردند و بازداشت های اخیر جنبش های کارگران و معلمان را به شدت محکوم کردند.  فیلم/ بمناسبت مرگ مشکوک شاهرخ زمانی، فعال کارگری در زندان: صحبت‌های شاهرخ زمانی‌ به مناسبت روز جهانی‌ کارگر. زندان گوهردشت . ۹ اردیبهشت ۹۴

https://youtu.be/MAlMbN9VOM0

Iran - Shahroukh Zamani speech for Labour day. 1 may 2015 

 from inside prison

تصاویری از شاهرخ زمانی در زندان رجایی شهر کرج

 مرگ شاهرخ زمانی بهمراه نامه وی به دخترش اینجا


روایت زیر شرح یکی از هم‎بندی های شاهرخ زمانی از ماجرای مرگ او در زندان رجایی شهر کرج است:
ساعت پنج عصر یک شنبه بیست و دوم شهریور ماه سال 1394 هم اتاقی سالمند شاهرخ زمانی، فعال کارگری، در بند سیاسی-امنیتی زندان رجایی شهر کرج که از خواب بی هنگام هم اتاقی خود تعجب کرده بود، او را تکان داد تا بلند شده و مثل همیشه به ورزش مشغول شود. شاهرخ زمانی عادت به خوابیدن در آن ساعت روز نداشت و همیشه اولین نفری بود که راس ساعت سه بعد از ظهر و زمان باز شدن درب هواخوری به حیاط می رفت تا ورزش خود را شروع کند. به همین دلیل هم امروز وقتی غیبت داشت، توجه سایر هم بندی ها به این مساله جلب شد و همه زندانی ها از ندیدنش در حیاط زندان متعجب شدند.
هم اتاقی شاهرخ زمانی پتو را از سر او کنار می زند و این فعال کارگری را با لب هایی تیره و بدنی کاملا سرد پیدا می کند. سریعا جوانان بند کمک می کنند و او را از طبقه سوم تخت به پایین می آورند و به سرعت بدون رعایت نوبت و هماهنگی های معمول، به بهداری منتقل می کنند.
شاهرخ زمانی ﺍﺯ ﺍﻋﻀﺎﯼ ﺳﺎﺑﻖ ﻫﯿﺎﺕ ﺑﺎﺯﮔﺸﺎﯾﯽ ﺳﻨﺪﯾﮑﺎﯼ ﮐﺎﺭﮔﺮﺍﻥ ﻧﻘﺎﺵ بود. وی دیشب تا نیمه شب در حال آماده کردن مطالب خود و نوشتن تحلیل هایش از حوادث روز بود. او غالبا نقطه نظراتش را یاداشت و اخبار روز و تحلیل هایش را دسته بندی می کرد . او  صبح همان روز با برخی از هم بندی هایش حرف زده و سر حال و بی مشکل بود.
شاهرخ زمانی به طور مداوم  ورزش می کرد، سیگار نمی کشید، سرحال بود و با دیگران شوخی می کرد و اصلا اثری از بیماری و رنجوری نداشت. شاید به همین دلیل، آخرین نفری که احتمال مرگش در آن بند می رفت، او بود. وقتی خبر در محوطه بند زندانیان سیاسی پیچید، زندانی ها در بهت و حیرت فرو رفتند و ساعت ها در مقابل در اتاقش تجمع کردند.
مسوولان بند و بزرگ ترها به بهداری رفتند تا وضعیت شاهرخ را پی گیری کنند اما  یکی از دکترهای بند به آن ها گفته بود که دیگر منتظر برگشت شاهرخ زمانی نباشند و این تأسف عمیق زندانی ها را در بر داشت. به هر حال، در آن محیط بسته و محصور، ما زندانی ها به سرعت به هم دل‎بسته می شویم، با عادت های هم خو می گیریم و رنج  و شادی هم‎دیگر را با رگ و پی خود درک می کنیم.
در آن ساعت روز، زندانی ها ورزش معمول را  تعطیل کردند؛ غم عجیبی فضای زندان را فرا گرفته است و هر کسی سعی می کند با ورود هر مسوولی به بند یا به اتاق زمانی، او را مخاطب قرار داده و نسبت به وضعیت پیش آمده پرس و جو کند. برخی دیگر که کمی صریح تر و شجاع ترند، خواستار مسوولیت پذیری آن ها و بررسی دقیق علت فوت شاهرخ زمانی هستند. اما همه زندانی ها می دانند این درخواست ها راه به جایی نخواهد برد و سال ها است که در زندان رجایی شهر در قبال مرگ مشکوک و غیر مشکوک زندانی،  تنها یک روال وجود دارد؛ بهداری با صدور یک برگه برای علت فوت، کلمه «سکته» را می نویسد و هر چه سریع تر جسد فرد متوفی را به سردخانه می سپارند. غالبا  کالبد شکافی نیز برای پی بردن به علت مرگ در مورد زندانیان انجام نمی شود.
جالب است که بهداری زندان رجایی شهر حتی سردخانه ندارد و به همین دلیل هم بر اساس گفته جانشین رییس زندان که مسوول شیفت شب در زندان است، جسد این زندانی سیاسی در همین شب به سردخانه بهشت زهرا منتقل شده است. ساعتی بعد از پیچیدن خبر مرگ شاهرخ زمانی در زندان، مسوول اداره آگاهی و جانشین رییس زندان که امروز در غیاب او مدیریت زندان را بر عهده داشته، وارد بند سیاسی ها شدند، تخت و اتاق شاهرخ را مورد رسیدگی قرار دادند و برای تکمیل گزارش فوت و پرونده این کارگر زندانی، از شواهد موجود عکس گرفتند و رفتند. در زمان حضور این افراد در اتاق شاهرخ زمانی، زندانیان سیاسی این بند نسبت به بسته بودن کامل پنجره ها توسط حصار فلزی مخصوصی که فقط برای پوشاندن پنجره های این بند مورد استفاده قرار گرفته است، اعتراض کردند و کمبود هوا و عدم گردش اکسیژن کافی را  از دلایل بیماری  مداوم ساکنان این بند و حتی فوت نابه هنگام زندانیان عقیدتی عنوان کردند. هنگام ورود به این بند به راحتی می شود سنگین بودن هوا و عدم گردش آن را حس کرد. این زندانی ها هم‎چنین نسبت به دستگاه های پارازیت اندازی که روی پشت بام بند سیاسی نصب شده است، برای چندمین بار اعتراض کرده و وجود این پارازیت ها را از عوامل ایجاد و تشدید سرطان، سرگیجه و برخی بیماری های دیگر برشمردند. مرگ این زندانی در حالی روی داده است که دو زندانی دیگر همین بند به نام های «سعید رضوی فقیه» و «رمضان احمد کمال» از صبح ۲۱ شهریور ماه در اعتراض به عدم دسترسی به درمان و برخورد نامناسب مسوولان و پزشکان بهداری، دست به اعتصاب غذای خشک زده اند. گفتنی است که مجوز اعزام به بیمارستان برای زندانیان سیاسی و امنیتی تنها توسط شخص دادستان صادر می شود و نظر پزشکان متخصص ملاک عمل نیست.

خانواده شاهرخ زمانی: شکایت می‌کنیم کالبدشکافی کنید

پیکر شاهرخ زمانی، زندانی سیاسی زندان رجایی شهر به سردخانه بی بی سکینه کرج منتقل شده است، خانواده او با تایید خبر درگذشت این فعال کارگری در زندان خواستار روشن شدن علت مرگ و توضیح مسولان در این زمینه هستند و نینا زمانی، دختر شاهرخ زمانی به روز می گوید که پدرش از نظر جسمی هیچ مشکلی نداشته و خانواده او خواستار کالبدشکافی و مشخص شدن علت مرگ هستند.
او می گوید که پدرش ۴ سال محروم از مرخصی و در۳ سال گذشته از ملاقات حضوری محروم بوده و حالا درحالی خبر مرگ او از سوی مسولان زندان تایید شده که هیچ بیماری جسمی یا مشکل جسمی که منجر به مرگ شود نداشته.
مسولان زندان رجایی شهر و دستگاه قضایی به صورت رسمی توضیحی درباره مرگ شاهرخ زمانی نداده اند اما نینا زمانی می گوید که در مراجعه به زندان رجایی شهر به انها گفته شده که پدرش سکته مغزی کرده است.

آخرین مکالمۀ صوتی شاهرخ زمانی در مورد وضعیت روحی خود
آخرین مکالمۀ شاهرخ زمانی با رفیق فرامرز عباد در روز ۱۹ شهریور که نشانگر روحیه و سلامت کامل شاهرخ زمانی است.

اطلاعیه نهاد مادران در باره کشته شدن شاهرخ زمانی

ابتذال واژه ی محترمانه ایست برای دنیایی که نوچه های سرمایه و مذهب برای انسان ساخته اند!
 جان باختنِ شاهرخ زمانی نه " مرگ مشکوک"، که حمله ی عریانِ رژیم هولوکاست اسلامی به فعالین سیاسی، کارگری و معلمان دربند است!
عوامل و نوچه های رژیم در خارج از مرزهای ایران بدنبال خرید کالای" صلح" برای جمهوری انسان ستیزاسلامی پیراهن چاک می دهند و بیرق هوا می کنند و اما جمهوری جلادِ اسلامی 37 سال است که در داخل مرزهای کشور زندگی میلیونها انسان را از صلح و آرامش تهی کرده است!
 خبر امروز سیزدهم سپتامبر 2014 میلادی از زندانهای مملو ازفعالین کارگری، سیاسی، معلمان و فعالانِ حقوق کودک و انسان در عین تکراری بودن به شدت تکان دهنده بود!
 هرانا: سکته مغزی و مرگ شاهرخ زمانی در زندان!
 "یک منبع مطلع در این ارتباط به خبرنگار هرانا گفت که روز جاری و پس از اینکه شاهرخ زمانی در هواخوری ظهر حضور پیدا نکرد، همبندی های او با حضور بر سر تخت این فعال کارگری متوجه شدند که ایشان درگذشته است.
گفتنی است سکته مغزی، تشخیص اولیه بهداری زندان پس از انتقال ایشان به بهداری است.
" کلمه: سکته منجر به مرگ شاهرخ زمانی در زندان رجایی شهر! "شاهرخ زمانی، فعال کارگری محبوس در زندان رجایی شهر، به طور ناگهانی درگذشت."
 سکته ی مغزی عوامل، نشانه ها و عوارضی دارد. برای تشخیص باید آزمایشات خونی و سی تی اسکن و یا ام آر آی و.... انجام داد.
 خبرگزاریهای حقوق بشری ِ وطنی و سبزاللهی بر چه اساسی برای کسی که به قول هم بندانش در هنگام خواب "در گذشته است "!! "مرگ به علتِ سکته ی مغزی " را اعلام می کند.؟
آیا بهداری زندان مجهز به دستگاه سی تی اسکن، ام آر آی و دیگر آزماشگاههای پیشرفته ی پزشکی می باشد و زندانیان زنده ی ما از آن بی بهره بوده، هستند و خواهند بود؟...

از سری جلسات تجارب و مباحث کارگری ... جمهوری اسلامی، قاتل شاهرخ زمانی است! (۵شنبه ١٧ سپتامبر)

شاهرخ عزیز ، باور کردنش سخت است که دیگرصدای مهربانت  را نمی شنوم ،  آن هنگام که می گفتی  "سلام رفیق " ...
جنبش کارگری ایران یکی از فعالین سوسیالیست را از دست داد.
شاهرخ زمانی ، کارگر ، عضو کمیته پیگیری برای ایجاد تشکل های کارگری ، عضو سندیکای کارگران تهران  و فعال سوسیالیست ، امروز 22 شهریور ماه 1394   در زندان گوهر دشت ( رجایی شهر کرج ) به طرز مشکوکی جان باخت.
رفیق شاهرخ ، که از طرف بی داد گاه های رژیم سرمایه داری ایران به 11 سال حبس محکوم شده بود  بعد از 5 سال حبس همراه با شکنجه ، امروز  ناباورانه از میان ما رفت ...

اعلامیه هیئت اجرائی در باره شهادت رفیق شاهرخ زمانی

صبح روز یکشنبه خبر رسید که شاهرخ زمانی،  فعال سرشناس کارگری، در قتلگاه رجایی شهر کرج به شهادت رسید. دلیل رسمی مرگ وی سکته مغزی، در فاصله زمانی صبح تا پیش از ظهر، براساس تشخیص اولیه بهداری زندان اعلام شده است؛ اما شاهرخ زمانی در زمانی که زنده بود و از جمله در نامه سال گذشته خطاب به سندیکاها و مجامع حقوق بشری به "شکنجه های روحی و جسمی" و "برخوردهای غیرقانونی"مقامات زندان اعتراض کرده  و نسبت به عواقب سر به نیست کردن زندانیان سیاسی هشدار داده بود. رفیق شاهرخ زمانی، عضو تشکیلات تبربز و از اعضای یکی از کمیته های کارگری سازمان ما در تهران بود  که از طریق رفیق شهید چنگیز احمدی به سازمان ما پیوست و تحت هدایت رفیق شهید عبدالله افسری فعالیت های سازمانی اش را به پیش می برد و تا هنگامی که در اواسط دهۀ  هفتاد، سازمان به دلایل امنیتی، ارتباطات تشکیلاتی خود با کمیته ها و شبکه های داخل کشور را قطع کرد، در ارتباط سازمانی قرار داشت. پس از قطع این ارتباطات تشکیلاتی، بصورت مستقل و به عنوان فعال مستقل کارگری مبارزه انقلابی اش را پی گرفت.
رفیق شاهرخ زمانی از زمان آخرین بازداشتش در ۱۴ خرداد ۱۳۹۰ در تبریز، پس از تحمل ۳۶ روز شکنجه و زندان انفرادی، در بیدادگاه رژیم، به اتهام تبلیغ علیه نظام و تشکیل گروه، به قصد بر هم زدن امنیت ملی به ۱۱ سال زندان محکوم شد. او پس از شروع اجرای حکم در ۲۴ دی ماه و انتقال به زندان مرکزی تبریز، یک ماه به خاطر نگه داشته شدن در قرنطینه زندان دست به اعتصاب غذا زد. پس از این دوره، او را به  بند ویژه معتادان منتقل کردند. در ۷خرداد ۱۳۹۱ در غل و زنجیر به زندان یزد فرستادند؛ سپس در ۱۷ مرداد بار دیگر او را  به زندان تبریز برگردانند و در ۲۲ مهر به زندان رجایی شهر منتقل کردند. شاهرخ زمانی یک بار دیگر در ۱۷ شهریور ۹۲ در شعبه دو دادگاه انقلاب تبریز به اتهام توهین به خامنه ای محاکمه و این بار به شش ماه حبس تعزیری محکوم شد. در ۲۰ اسفند ۹۲ او را به زندان قزلحصار کرج منتقل کردند، که در اعتراض به این انتقال، به مدت ۴۷ روز دست به اعتصاب غذازد. پس از این اعتصاب غذای طولانی، مسوولان زندان در ۳ اردیبهشت ۱۳۹۳  بار دیگر او را به زندان رجایی شهر کرج منتقل کردند. شاهرخ زمانی به خاطر مخالفت مقامات زندان، اجازه شرکت در مراسم ازدواج دخترش در شهریور سال گذشته را نیافت و  او حتی برای شرکت در مراسم خاکسپاری مادرش مرخصی موقت ندادند.
با وجود همه ممنوعیت ها و شکنجه های جسمی و روانی ، شاهرخ زمانی که عضو هیات مدیره کمیته پیگیری برای ایجاد تشکل‌های مستقل کارگری و هیات بازگشایی سندیکای کارگران ساختمان و نقاشان بود، در زندان نیز لحظه ای از مبارزه علیه رژیم جمهوری اسلامی دست برنداشت. او با بیانیه ها و موضع گیری های افشاگرانه و انتشار فراخوان های رزمجویانه، درهم شکستن استبداد و مبارزه برای رهایی و برابری را ادامه می داد.  فرازهای برجسته زندگی مبارزاتی و سال های زندان شاهرخ زمانی چهره ای درخشان از این مبارز پیگیر حقوق کارگری ساخت که همچون خاری در چشم دیکتاتوری حاکم بود ودیدیم که سرانجام نیز جانش را در زندان گرفت. زندگی سراسر مقاومت و زبان سرخ شاهرخ ، جای هیچ تردیدی باقی نمی گذارد که مسئول مرگ این فعال کارگری، رژیم تبهکار جمهوری اسلامی است؛ رژیمی که با شکنجه های جسمی و روانی و جلوگیری از درمان زندانیان سیاسی، زندان ها را به شکنجه گاهی برای مرگ تدریجی مبارزان سیاسی تبدیل کرده است. ما پیش از این، شاهد مرگ زهرا بنی یعقوب، زهرا کاظمی، امید رضا صیافی، هدی صابر،  محسن دکمه چی، افشین اسانلو و .......؛ در زندان های جمهوری اسلامی بوده ایم.  مرگ شاهرخ زمانی برگ دیگری است بر کارنامه سراسر جنایت جمهوری اسلامی در کشتار انسان های آزاده در  زندان های سیاسی. شاهرخ اگر چه دیگر در میان ما نیست اما پژواک پر طنین  پیام او همچنان با ما خواهد بود و راه خود را به پیش می گشاید. او با ایستادگی بر سر آرمان انسانی سوسیالیسم و پیگیری حقوق کارگران و زحمتکشان، حتی از درون شکنجه گاه های رژیم به نمادی الهام بخش برای نسل جوان مبارزان و فعالان کارگری تبدیل شده است که بی شک راهش  را ادامه خواهند داد. و این همان پیام این مبارز کارگری است که با مرگش نمی میرد.

یک منبع مطلع از وضعیت وی در گفت‌و‌گو با گزارش‌گر «نفس در قفس» در خصوص این واقعه گفت: «شاهرخ زمانی صبح امروز سالم و سرحال به نظر می‌رسید، بعد از نهار که در حال خواب بود، فوت کرد. زندانیان وی را در حالی به بهداری منتقل کردند که تمام بدن وی کبود و سیاه بود اما بهداری زندان هنوز علت قطعی مرگ را اعلام نکرده است.»
شاهرخ زمانی در حالی در زندان فوت کرد که پیش‌تر مسولان زندان از انتقال وی به مراکز درمانی برای انجام آزمایش ام.آر.آی جلوگیری کرده بودند. این زندانی سیاسی در سول نزدیک به ۲ سال گذشته از فراموشی لحظه‌ای و سردردهای مزمن رنج می‌برد. این فعال کارگری در تاریخ هجدهم خردادماه سال ۹۰ توسط نیروهای امنیتی در تبریز بازداشت و در تاریخ بیست و هفتم مهرماه، با تودیع وثیقه دویست میلیون تومانی به صورت موقت از زندان آزاد شد. شاهرخ زمانی پس از آزادی در دادگاه انقلاب به ۱۱ سال زندان محکوم شد و در دی ماه سال ۱۳۹۰ به همراه دیگر فعال کارگری محمد جراحی برای اجرای محکومیت خود بازداشت شد. وی در تاریخ ۲۵ مهر ماه ۱۳۹۲ بدون حکم دادگاه از زندان مرکزی تبریز به زندان رجایی‌شهر کرج منتقل شد.

دوستان و هم بندیان شاهرخ زمانی در سالن ۱۲ زندان رحایی شهر عنوان کرده اند که این مرگ مشکوک است و شاهرخ زمانی نه تنها دهانش پر از خون بوده بلکه در بخشی از سر وی اثار کبودی دیده می شده است.

زندانی سیاسی کارگر شاهرخ زمانی چند روز قبل از جانباختنش از زندان گوهردشت کرج یادداشتی به بیرون فرستاده و نوشته که از سوی دژخیمان اطلاعات تهدید به مرگ شده است. در این یادداشت آمده است: در پایان قابل تذکر می‌باشد که در اداره اطلاعات به‌صورت مستقیم و یا غیرمستقیم تهدید به مرگ شده‌ام از جمله مسمومیت ٬ قرار دادن در کنار افراد عادی مبتلا به ایدز، وادار کردن افراد نامتعادل روانی ٬ جانی و خطرناک به درگیری با من، قرار دادن افراد اطلاعاتی در پوشش زندانی در کنار من که مرا تشویق به فرار می‌کردند تا حین فرار با تیر کشته شوم که با شناسایی و افشای این افراد از آنها دور شده‌ام. مامورین... .. زندان چندین بار در زندان در این مورد به من تذکر داده‌اند که با توجه به نمونه مهندس امانی، مبارزی که توسط مأموران از طریق فرار ساختگی از بین برده شد، مواظب خودم باشم. در مورد هر گونه عواقب از این قبیل من به همه هشدار می‌دهم. مرگ من در زندان به هر دلیل متوجه مسئولان می‌باشد.

به گزارش راديو فرهنگ در بيانيه زندانيان سياسى و امنيتى بند زنداين اوين در پى در گذشت مشكوك زنده ياد شاهرخ زمانى آمده است : درپی درگذشت مشکوک دوست عزیز و فعال کارگری شاهرخ زمانی در زندان رجایی شهر، برای بار دیگر تاوان شکنجه‌های روحی در طول زمان بازداشت، نهادهای امنیتی داغ بر دل فعالان و مردم دلسوز جامعه گذاشت و برگ ننگینی دیگر برای نظام ورق خورد. اینجانبان خواستار شفاف سازی علت فوت و تحویل پیکر این مبارز راه آزادی به خانواده ایشان هستیم و این حق را برای خود قائل می شویم که در صورت عدم وقوع درخواستمان به اعتصاب غذا جمعی دست خواهیم زد... محمد سعید حسین زاده موحد، پیمان عارفی، اسماعیل گرامی مقدم، علیرضا گلی پور، امیر هوشنگ نوایی دکتر هاشمی راد، علیرضا احمدی. 

پیام شاهرخ زمانی از زندان خطاب به معلمین مبارز

 بنا به گزارشات رسیده  به « فعالین حقوق بشر و دمکراسی درایران » گزارشی از جان باختن مشکوک فعال کارگری شاهرخ زمانی در اردوگاه مرگ ولی فقیه در زندان گوهر دشت کرج.
روز یکشنبه ۲۲ شهریور ماه حوالی ساعت ۱۷:۰۰ همبندیان شاهرخ زمانی متوجه شدند که او از خواب بیدار نشده است  . وقتی  به سراغ او رفتند با دهان پر از خون ، بدن سرد وکبود شده وی مواجه شدند.همبندیانش بلافاصله او را به بهداری زندان منتقل کردند و بهداری زندان به آنها اعلام نمود که در اثر سکته قلبی فوت شده است.
همبندیان فعال کارگری جانباخته اعلام کردند که این مرگ مشکوک می باشدچرا که نه تنها دهان او پر از خون بود بلکه در بخشی از سر او آثار کبودی دیده می شد.
پس از آن هیئتی که برای تایید مرگ فعال کارگری شاهرخ زمانی  به سالن ۱۲ زندان گوهردشت کرج مراجعه کرده بودند با اعتراض شدید تمامی زندانیان سیاسی مواجه شدند .زندانیان سیاسی  اعلام نمودند که مسبب مرگ او این رژیم است و مردانی رئیس زندان عامل قتل زندانیان سیاسی در این زندان می باشد. بین زندانیان سیاسی و زندانبانان ولی فقیه درگیری رخ داد.
زندانیان سیاسی با اعتراضات خود اعلام می کردند که شما مسئول مرگ شاهرخ زمانی و سایر زندانیان هستید. شما با بستن پنجره ها، نبود تهویه، نصب و پخش مستمر پارازیت ، ممانعت از هواخوری و بستن دربهای سالن نزدیک به ۲۱ ساعت، عدم درمان و شکنجه های روحی دیگر باعث مرگ تدریجی ما شده اید.

صفحه ويژه مطالب مربوط به درگذشت شاهرخ زمانى

مرگ شاهرخ زمانی بهمراه نامه وی به دخترش

توفیق پیرخضری
September 14, 2015
شاهرخ زما نی را در زندان زیر شکنجه های جسمی روحی و روانی کشتند . مرگ شاهرخ یک مرگ طبیعی یا در جریان تصادف یا حادثه ای نبود ، مرگ شاهرخ مانند مرگ خیلی از فعالین کارگری . دانشجوی ، و غیره بخاطر ضربات وحشیانه ماموران آموزش دیده شده حکومت اسلامی به روی سرش می باشد ، مرگب شاهرخ طبیعی نیست جمهوری اسلامی مسئول مرگ ایشان می باشد .
در نهایت تاسف به خانواده گرامی شاهرخ زمانی تسلیت می گویم . نامه زیر مربوط به شاهرخ می باشد که برای دختر دلبندش فرستاده بود .یاد عزیزش گرامی باد . توفیق پیرخضری
نامه شاهرخ زمانی به دخترش ۱۳۹۳
شاهرخ زمانی
برگرفته از تریبون زمانه * 

سلام دخترم: من و تو مانند بسیاری از انسانها در این جهان تحت سلطه سرمایه زندگی میکنیم و هیچ گونه آزادی برای زیستن و تصمیم گرفتن برای خود نداریم.
shahrokh zamani
یا باید بدون فکر و اندیشه تن به نظام و سیستم استثمارگرانه سرمایه داری بدهیم و چون بردگان مانیکورت فکر کنیم که این تقدیر و سرنوشت ماست و بگوییم خداوندا رضایم به رضای تو وهرچه تو بخواهی ان درست است و ستم دیدن و ستمکش بودن و استثمار شدن توسط مافیای قدرت و ثروت را سرنوشت محتوم خود بدانیم و یا در پی جستجوی علل برآییم و به اندیشه و تفکر بپردازیم که در آن صورت حاکمان یا عوامل سرمایه داری از اندیشیدن و جستجوگر بودن ما به وحشت افتاده آن اندک آزادی برده وار را نیز از ما سلب میکنند و برای زهر چشم گرفتن از بقیه انسانها زندگی را بر آنهایی که به دنبال آگاه شدن و کسب حق و حقوق هستند به جهنمی مضاعف تبدیل می کنند و چنان سرکوب و فشار را افزایش می دهند که دنیا را برای افراد فعال ، آگاه به حق و حقوق واندیشه گر تاریک و ظلمانی می کنند طوری که در چنین وضعیتی فقط با اگاهی طبقاتی و تحلیل درست از خود و دشمن می توان نوری برآن تاباندو درک کرد که چرا و در ترس از چه چیزی دشمن چنین سرا سیمه حتی تمامی اصول و قانون و پرنسیب های تبلیغی خودرا نیز زیر پا می گذارد؟
دخترم برای این سوال، فقط یک جواب علمی است این مبارزه طبقاتی است، دشمن طبقاتی ما یعنی سرمایه داری بر اریکه قدرت تکیه زده است و از اندیشیدن در رابطه با شناخت خود و طبقه خود ، شناختن راه و روش کسب حق و حقوق انسانی و طبقاتی هر کسی به وحشت می افتد و در آنجائیکه آگاهی طبقاتی و مبارزه برای کسب حق و حقوق انسانی وجود داشته باشد سرمایه داری هر چیزی را زیر پا می گذارد و تابع هیچ اصول و قانون و پرنسیبی نمی باشد به این دلیل است که مرا از تو، از همه ی عزیزانم و از همه کودکان و جوانان و انسانها جدا کرده اند که مبادا بقیه را هم تحت تاثیر گذاشته به سمت کسب آگاهی طبقاتی و مبارزه برای کسب حقوق طبقاتی بکشانم، این مبارزه طبقاتی است که برخی آگاهانه و برخی خود بخود و برخی با توجه به هر دو در آن غوطه ور می شوند و گریز نا پذیر است وقتی آگاهی به سراغت می اید دیگر نمی توانی برده وار ظلم و ستم را بپذیری و نمی توانی مغز و ذهنت را ببندی و بگوی خدایا رضایم به رضای تو آگاهی و اندیشیدن تنها چیز خطرناکی برای حاکمان و سرمایه داری است چرا که هر انسان را بسوی مبارزه با ظلم ستم می کشاند.
البته دخترم مبارزه تاوانی دارد که خود انسان و اطرافیانش باید بپردازند و از این بابت من برای تو و اطرافیان متاسفم و برای خود خرسندم که راه انسانی زیستن و انسانی فکر کردن و به فکر هم نوعانم بودن و اینکه تنها راه نجات مبارزه طبقاتی و سرنگونی سرمایه داری است را پیدا کردم و هرچند که خودم و عزیزانم به شدت تحت فشار و ستم هستیم، اما این تنها راه است و نمی توان در جامعه سرمایه داری هم آگاهی داشت و هم برده وار ظلم و ستم را پذیرفت.
اما دختر عزیزم دل آزرده و غمگین نباش، زمستان می رود و روسیاهی به ذغال می ماند و ستمگران رفتنی هستند و آینده از آن ستمدیدگان است.
مثل هر پدری خبر عروسی تو تنها دخترم قلبم را مالامال از شادی و عشق پدرانه کرد . اما اینکه سگان مافیای قدرت و ثروت این دشمنان قسم خورده کارگران حتی برخلاف قوانین خودشان اجازه ندادند حتی با همراهی مامورچند ساعت در عروسیت شرکت کنم ، و تورا مانند روزهای که با شادی کودکانه ات و با لبخند معصومانه ات هر صبح به مدرسه می رفتی و من تو را می بوسیدم ، امروز در عروسیت ببوسم و برایت زندگی انسانی و خوشبختی آرزو کنم ، چیزیکه احتمالش می رفت. به عنوان پدری که عاجز باشد در عروسی دختر یکی یکدانه اش شرکت کند دنیا در جلوی چشمم تیره و تارگشته بسیار اندوهگین شدم ، از اینجا پشت میله های زندان خود را در جشن عروسیت می بینم و دستانت را در دست می گیرم ، رویت را می بوسم و می گویم عروسیت مبارک دخترم ،امید وارم و آرزو میکنم همراه همسرت خوشبخت باشی و به یک زندگی انسانی و شرافت مند دست پیدا کنید.
چنین اندیشه های زیبا را دشمنان آزادی دشمنان انسانها و دشمن طبقاتی از ما گرفته است همان گونه که از تمامی مردم و بخصوص از طبقه کارگر گرفته است.
دخترم پس از لحظاتی ناگهان علیرغم ناراحتی زیاد دردی دیگر به سراغم آمد رنجها و آلام و مصیبتهای بی شمار مردم ستمکش وطنم به سرعت در ذهنم دوباره جان گرفت و اینکه برای چه در زندانم ، روشنایی و منطق مبارزه برای عموم و همدردی عمومی را در وجودم زنده کرد. مرا زندانی کردند چون دخترم را، فرزندانم را دوست دارم ، چون همه کودکان و جوانان را و همه انسانها را دوست دارم، مرا زندانی کردند چون می خواهم که همه انسانها دارای برابری و حقوق عادلانه ی انسانی – اجتماعی و اقتصادی باشند.مرا زندانی کردند چون اعتقاد دارم :
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی
آری دختر عزیزم :
در کشوری که مشتی انگل زالو صفت با بهره کشی میلیونی انسانها و دزدی و غارت علنی هزاران میلیاردی ثروتهای عمومی ،یکی از غنی ترین کشور جهان، با رتبه دهم معدن جهان را به کشوری با هشتاد درصد مردم زیر خط فقر یکی از بالاترین آمار گرانی ، بیکاری میلیونی ، میلیونها کودک کار و خیابان، تورم ، فحشا و تن فروشی ، بیکاری ، بی مسکنی ، طلاق ، اعتیاد و افسردگی تبدیل کرده اند ، در چنین شرایطی چگونه می توانم بی تفاوت به سرنوشت هم زنجیرانم فقط به فکر تو و خودم باشم؟
چگونه می توانم به سرنوشت صدها هزار کودکان کار و خیابان و دهها هزار دختران گرسنه و آواره خیابانها در کنار ثروتهای هزار میلیاردی طفیلی های انگل با ماشینهای چند میلیاردی شان بی تفاوت باشم؟
چگونه می توانم به بی سوادی هر دو نسل آینده ۱۱ میلیونی فقرا در کنار بورسیه های چند صد میلیاردی دلواپسان حکومتی بی تفاوت باشم ؟
آیا می توان نشست و نگاه کرد که ششصد نفر مافیای زر و زور حکومتی یک چهارم کل نقدینگی کشور یعنی یکصد و پنجاه هزار میلیارد وام بانکی را پس نمی دهند و یک میلیون و دویست هزار نفر جوان در صف انتظار وام ۵ میلیونی صف کشیده اند؟
چگونه می توان از کنار دستگیری و شکنجه و اعدام هزاران نفر آزادیخواه و برابری طلب به خاطر دفاع از حقوق قانونی و مشروعشان گذشت ؟
بله دخترعزیزم ، انسان واقعی نمی تواند از کنار این همه تبعیض و نابرابری و بی عدالتی بی تفاوت بگذرد .
تو ناراحت نباش ، عزیزانی را در اینجا در نظر بگیر که عروسی که سهل است اجازه رفتن به ختم همسر و پدر و مادر و فرزند خود را نیافتند تا اربابان ثروت و قدرت خوش خدمتی خود به سرمایه داری را به اثبات برسانند .
صد در صد بدان و آگاه باش که این حکم تاریخ است، عاقبت ستمگران و ظالمین زباله دان تاریخ است ، بشنو از پدرت که در چنین جامعه ی طبقاتی کشتارگاه عاطفی انسانها خداوند زر وزور و تزویر با تزریق سم فردگرایی بر محور منافع شخصی و مصرف گرایی ادمی را تا سطح حیوان تنزل می دهد . فقط کسانی می توانند در این لجن زار هویت انسانی خود را حفظ کنند که برخلاف جریان آب شنا کرده و به قول انقلابیون فرانسه با شعار “یکی برای همه ، همه برای یکی” و مطالعه آثار مترقی انقلابی بر ضد ستم و بهره کشی و افکار فردگرایانه حیوانی مبارزه مستمر کرده و کمک و همیاری و عشق به همنوع را در جریان مبارزه سرلوحه خود قرار داده فقط و فقط در این چارچوب عشق اصیل و واقعی به همسر و فرزندان می تواند معنا پیدا کند و استمرار یابد ، چرا که در غیراین صورت آدمی بت واره و شیفته پول و قدرت و موقعیت اجتماعی بالا و در نتیجه شیفته موقعیت فردی خود و بیگانه از مدار و هویت انسانی و طبقاتی خود چگونه می توان- فداکاری و عشق همنوع خود از جمله همسر و فرزندانش را داشته باشد ؟
دخترم :
ضمن آرزوی خوشبختی امیدوارم با در پیش گرفتن یک زندگی انسانی، ظلم ستیز همسر خوب و فداکار برای یکدیگر و انسانهایی ایثارگر و مفید به حال جامعه باشید.
کسی که شما و همه ی انسانها را دوست دارد.
شاهرخ زمانی
زندان رجایی شهر
دوشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۳ ه‍.ش

هیچ نظری موجود نیست: